کریشنا مورتی:
هر گاه انسان بتواند اندیشه خویش را آزاد سازد وبه رودخانه زندگی
بپیوندد و در خروش و آرامش آن شریک گردد؛ خود رودخانه، دریا ونیز تمامی هستی
خواهد شد و
به جاویدانگی حرکت و خلقت خواهد پیوست.
***
انجیل عهد جدید
در آغاز واژه بود، واژه با خدا بود، و واژه خدا بود.

هنر رؤيا ديدن كارلوس كاستاندا :
«...بيشترين انرژي ما صرف حفظ اهميت‌مان مي‌شود...
اگر مي‌توانستيم بخشي از آن اهميت را از دست بدهيم، دو چيز خارق‌‌العاده برايمان پيش مي‌آمد
يكي اينكه نيرويمان را از كوشش براي حفظ آرمان توهمي عظمت خود رها مي‌كرديم
دوم اينكه نيروي كافي را در اختيار خود مي‌‌گذاشتيم تا... ذره‌اي از عظمت راستين كائنات را لمس كنيم


آلبرت انيشتين :
مي‌خواهم انديشه‌هاي خدا را بشناسم... مابقي جزئي است
***
گواتما بودا :
هستي ما به ناپايداري ابرهاي پاييز
تماشاي تولد و مرگ موجودات
همچون نظاره شعله‌‌هاي آتش
يك عمر مانند جرقه رعدي در آسمان
چون سيلابي پر شتاب و روان
از سراشيبي كوهي
***



***
ديپاك چوپرا :
منشاء همه آفرينش، آگاهي مطلق است... توانايي مطلق كه جوياي آن است كه از نامتجلي به تجلي درآيد
هرگاه دريابيم كه ضمير راستين ما يكي از اين توانايي‌هاي مطلق است
به قدرتي مي‌پيونديم كه همه چيز اين عالم را متجلي مي‌سازد

راینه ماریا ریلکه:                            
ریلکه در جواب این سئوال که چرا باید انسان بود و روی زمین زندگی کرد میگوید:
زیرا بودن در اینجا را بسی اعتبار است زیرا همه ((اینجا)) و ((اکنون) ها بسی زود گذرند.
گویی به ما نیاز دارند و به طرز عجیبی به ما وابسته اند .
به ما که خود فانی ترین همه ایم.
فقط یک بار همه چیزی ،فقط برای یک بار، یک بارونه بیشتر و ما خود نیز یک بار.
و دیگر باره هرگز ،اما این
این یک بار بر روی زمین بودن را، آیا مگر میتوان نادیده انگاشت؟
این چیزها که بر گذر و سفر می زیند
زمانی که آنها را می ستائید،می فهمند: فانی، آن ها از طریق ما
در انتظار رهایی اند. ما که خود فانی ترین همه ایم.
از ما می خواهند که آنها را کاملا تعغیر دهیم، در قلوب غیر مرئی خود.
در- آه، بی پایان وار – در خودمان! هر آنکه باشیم.
زمینا،آیا این چیزی نیست که تو میخواهی:
یک قیام نامرئی در ما؟
آیا این رویای تو نیست که روزی نامرئی شوی؟ زمینا! نامرئیا!
خواسته مبرم تو چیست؟ جز تغيیر شکل؟
***
نیما –یوشیج :
ترا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ "تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی
و زان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترامن چشم در راهم.
شباهنگام ؛ در آن دم که برجا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سروکوهی دام
گرم یادآوری یا نه من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم.
***
شفیعی کدکنی :
به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری؟ زغبار این بیابان؟
"همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم..."
به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
سفرت به خیر! اما تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را.
***
لئونارد – کوهن :
بامن بمان
اندکی بیشتر بمان
ای سایه گریزان آرامش ام
"ای سنجاق شده
بر هر نفسی که پیش از این سوال فرو می برم."
بانوی من
شما آن تشنگی هستید.
که عطش را فرو می نشاند.
کدام آغوش می تواند چون آغوش شما
کودکی را آن قدر عشق ببخشد
تا هرگز کسی را نکشد.

گور و گرانت صاحب :
خدا در قلب توست و هنوز تو برای یافتن او در برهوت جست وجو می کنی.
***
اشو :
انسان منضبط کسی است که از طریق تجربه های زندگی می آموزد، کسی که بدون واهمه وارد هر رشته یا کاری می شود، کسی که بی گدار به آب نمی زند، به تفحص و ماجراجویی می پردازد. کسی که همیشه آماده است تا به شب تاریک ناشناخته ها قدم بگذارد.
***
پائولو کوئیلو :
گاهی از اوقات احساس تأثری داریم که نمی توانیم به آن فائق شویم. درمی یابیم که لحظه جادویی آن روز سپری شده و هیچ کاری نکرده ایم و آن وقت زندگی افسون و هم خود را پنهان می کند.


مهاتما گاندی :
والاترین خرد آن است که درباره آینده هیچگونه تشویشی نداشته باشیم و فقط خود را یکسره به خواست و اراده «او» بسپاریم.
***
لئوتسه :
بهشت و دوزخ جانبدار نیستند آنها به تمامی آفریده های پروردگار به عنوان مقدسات می نگرند.
***
بریادا رانیاکا – اوپانیشاد :
خویشتن خویش عزیزتر از فرزند ، گرامی تر از مال و دارایی و دوست داشتنی تر از هرچیز دیگر است و آن نهانی ترین و صمیم ترین بخش وجودی ماست .
***
شیوا ناندا :
اخلاقیات بنیان معنویات است ، بدون اخلاقیات زندگی معنوی ممکن نیست .
***
کنفسیوس :
بزرگترین افتخار ما آن نیست که هرگز شکست نخورده ایم ، بلکه آن است که هر بار شکست خوردیم دگر باره بر خیزیم .

 

سورن کیرکیگارد :
دعا خداوند را تغيير نمي دهد ؛ اما آنكه را كه دعا مي كند دگرگون مي سازد .
***
«ديل كارنگي»:
به گونه‌اي رفتار كنيد، كه انگار خوشحاليد، اين كار به شاد شدن شما كمك مي‌كند.
***
راجاریشی یودهیشتیرا:
دو عامل مهم خویشتنداری، بخشش ونرم خویی است.
***
لارچفرکالد:
هنگامی که می توانید آرامش را در خود بیابید ; جستجوی آن در هر جای دیگری بیهوده است.

«مارجري ويليامز»:
«كلاً تا وقتي تو واقعي بشي ،
بيشتر موهاي سرت براي خاطر عشق ريخته و چشم‌هايت از حدقه درآمده و پيچ و مهره‌هايت حسابي شل شده و زهوارشان در رفته. اما اين چيزها اصلاً اهميتي نداره، چون همين كه واقعي شدي، ديگر نمي‌تواني زشت باشي ـ مگر از چشم كساني كه حالي‌شون نيست.
به محض اينكه واقعي شدي،
دوباره نمي‌تواني غير واقعي بشي
اين براي هميشه مي‌ماند»


«اشو»:
عشق تو را واقعي مي‌سازد، بدون عشق تو فقط يك خيال باقي مي‌ماني؛ رؤيايي كه هيچ جوهري در آن نيست. عشق به تو انسجام مي‌بخشد، عشق به تو مركزيت مي‌بخشد اما اين فقط نيمي از سفر است نيمه ديگر بايد در مراقبه و آگاهي، كامل شود.
عشق نيمه آغازين سفر است و آگاهي نيمه پاياني آن و تو در ميان عشق و آگاهي به خدا مي‌رسي
از عشق پرهيز نكن با همه درد و رنجش برو و به درونش قدم بگذار .
***
«جي دونالد ولترز»:
نگذار افكار و ذهنياتت به صورت عادت درآيند
سعي كن هرگز درجا نزني
هر روز از زاويه‌اي تازه به كارها نگاه كن
زندگي يك صحنه پر ماجراست
به اطرافت نگاه كن نشانه‌هاي زيادي وجود دارند
كه به كشفيات تازه اشاره مي‌كنند
***
«جي‌پي واسوني»:
خدايم!
به تو عشق مي‌ورزم،
تو را بيش از هر چيز ديگري در اين دنيا دوست مي‌دارم
چنان به تو عشق مي‌ورزم كه سرمست و بي‌خود مي‌شوم
خدايا
مرا عشق پاك و خلوص و عبوديت عطا كن
پائولو کوئیلو «کیمیاگر»:
در جوانی آنگاه که رؤیاهایمان با تمام قدرت درما شعله ورند خیلی شجاعیم ولی هنوز راه مبارزه را نمی دانیم، وقتی پس از زحمات فراوان مبارزه را می آموزیم دیگر شجاعت آن را نداریم.
***
گوته:
«هر آنچه را که می توانید انجام دهید ، و یا در رؤیای خود می بینید که قادر به انجام آن هستید شروع کنید ، جسارت در بطن خود، نبوغ و قدرت جاودانه ای را نهفته دارد».
***
یوستین گوردر « راز فال ورق »:
«زندگی بخت آزمایی بزرگی است که فقط بلیط های برنده را می توان دید»
***
ک.گ.یونگ:
این ذهن است که ذهن را جلب می کند، فقط درست ها می آیند و ما به وسیله ناخودآگاهی هدایت می شویم زیرا ناخودآگاه می داند .
***
جبران خلیل جبران « نامه های عاشقانه یک پیامبر »:
نفرت به همان اندازه دوست داشتن ، خوب است . یک دشمن می توان به خوبی یک دوست باشد . برای خود زندگی کن، زندگیت را بزیی، سپس به راستی دوست انسان خواهی شد .

 

گوته:
هیچ کس نمی تواند ما را بهتر از خودمان فریب دهد .
***
جی.پی.واسوانی « تا سرای او »:
هرکس همان گونه است که فکر می کند پس مراقب افکار خود باشید . ذهن همچون ساعتی پیوسته درحال کار کردن است و باید هر روز با اندیشه های خوب آن را کوک کرد .
***
نازنین بهادری «پیش شما، خدا همین جاست»:
یک بار دیگر
ویار زندگی، هر روز صبح مرا بیدار می کند
هر روزی که می گذرد
یک قدم به آن نزدیکتر می شوم
من حامله یک طوفانم .
***
شیل سیلور استاین « من و دوست غولم »:
زنبوری جرج را نیش زد، جرج گفت: «اگر در رختخواب مانده بودم زنبور نیشم نمی زد»
زنبوری فرد را نیش زد، صدای نعره اش بلند شد که: «چه کرده ام که باید به این روز بیفتم»
زنبوری لیو را نیش زد، شنیدم که می گفت: «امروز یه چیزی درباره زنبورها یاد گرفتم» .

كريشنا مورتي:
جهان پر از صداست، صدایی که همه موجودات در ایجاد آن شرکت دارند این صدا سکوتی ویژه در خود دارد و انسان برای شنیدن آن باید از نعمتی ژرف برخوردار باشد و در جهت آن حرکت نماید».
***
یوستین گوردر « دنیای سوفی »:
خوشبختی وقتی به دست آمد دیگر هیچ وقت از دست نمی رود .
***
سقراط:
بینش درست به عمل درست می انجامد، اگر دست به عمل نادرست می زنیم برای آن است که بهتر نمی دانیم .
***
اشو:
هر قدر حساس تر می شوی زندگی عظمت بیشتری می یابد .
***
« تاسرای او »:
چینی ها می گویند: سفری هزار فرسنگی فقط با یک گام آغاز می شود .
***
میگوئل سرانوی « بایونگ و هسه »:
مهم نیست که چقدر منزوی هستید و چه مایه احساس تنهایی می کنید، اگر کار خود را حقیقتاً و خودآگاهانه انجام دهید، یاران ناشناخته می آیند و شما را طلب می کنند.


دبی فورد « نیمه تاریک وجود »:
ما انتخاب کرده ایم که به بخش هایی از وجود خود اجازه بودن ندهیم و درنتیجه مجبور هستیم انرژی روانی بسیاری را صرف پنهان نگه داشتن آنها بکنیم.
***
میگوئل د اونامونو « مه »:
کسی که زیاد سفر می کند قصدش فرار از مبدأ است نه رسیدن به مقصود .
***
کوئیلو « مبارزان راه روشنایی »:
دو اشتباه بسیار بزرگ یکی این است که قبل از موعد اقدام به عمل کنیم و دیگری این است که فرصت مناسب را از دست بدهیم.
***
باگاواد گتیا:
آنکه کارهایم به دست اوست، یار وفادار من است، از هر تعلق و دلبستگی بری است و به هر موجودی مهر می ورزد. او به سویم می آید
***
کنفسیوس:
اگر غذایی نامطبوع بخوری، آبی ناگوار بنوشی و بر خم بازوانت بالین بسازی، هنوز می توانی سرور و شادمانی را بیابی
***
منسیوس:
غفلت بورزید تا سرگشته بمانید.
بجویید تا بیابید!


***
با یونگ و هسه – میگوئل سرانو:
کیمیاگرها می گویند آدمی باید کاری را که طبیعت ناتمام گذاشته تمام کند.
***
به سوی او – جی.پی واسونی :
تقدیر ثمره محبت و اقبال نیست بلکه حاصل انتخاب ماست، ما هر روز سرنوشت خود را با افکاری که در سر داریم می سازیم، یک فکر اگر پیوسته در سر باشد ما را به کنش وا می دارد، کنش نیز هنگامی که تکرار شود به عادت تبدیل می گردد و این عادت های ماست که شخصیت ما را شکل می دهد و این شخصیت ماست که سرنوشتمان را تعیین می کند.
***
بلوغ اشو:
از هر چیزی خلاقیت بیافرین، از بدترین بهترین بساز. این همان چیزی است که آن را هنر زندگی کردن می خوانند و اگر آدمی روی زمین یافت شد که هر لحظه و هر مرحله از زندگیش را به زیبایی، عشق و طرب گذراند، طبیعتاً مرگ او نیز قله نهایی مجاهدت است و دلیلی ندارد که واپسین تلاش ها – یعنی، مرگش – به زشتی آنچه که هر روز بر همه رخ می دهد، باشد.
***
پائولو کوئیلو:
ما رؤیاهای خود را می کشیم، چون از درگیر شدن در مبارزه درست می ترسیم.
نخستین عارضه کشتن رؤیاها این است که وقت کم می آوریم. پر مشغله ترین انسان ها همیشه برای همه کار وقت داشته اند. آنان که هیچ کاری نمی کنند روزهایشان همیشه کوتاه است بی آنکه متوجه شوند خودشان هیچ کار مثبتی نمی کنند.
دومین عارضه مرگ رؤیاها احساس اطمینان است. چون نمی خواهیم زندگی را همچون ماجرایی بزرگ بنگریم، احساس می کنیم که عاقل شده ایم و حق داریم که چیز زیادی از زندگی نخواهیم و بالاخره سومین نشانه مرگ رؤیاهای ما صلح و آرامش است. زندگی تبدیل به یک بعدازظهر روز تعطیل می شود و دیگر از ما چیزی نمی خواهند. آن وقت فکر می کنیم که آدم هایی پخته و بالغ شده ایم و تخیلات کودکانه خود را کنار گذاشته ایم ما مبارزه در راه تحقق رؤیاهایمان را کنار گذاشته ایم، «مبارزه درست» را، اما در اعماق وجودمان می دانیم که چه بر ما گذشته است.
***
رومن رولان :
هیچکس حق ندارد وظایف خود را فدای تمایل دل خویش کند، اما دست کم باید این حق را به دل داد که هنگام عمل به وظایف خویش خوشنود نباشد.
***
سقراط :
هرکسی که بداند که نداند از همه داناتر است
یک چیز را خوب می دانم و آن این است که هیچ نمی دانم
هر که بداند درست چیست، دست به نادرست نمی زند
***
جبران خلیل جبران :
بارها گفته ام: «خداوند پشت هزار پرده نور قرار دارد». اینک می گویم:
«با گذر از یکی از پرده ها، جهان پایان می گیرد و خداوند نزدیکتر می شود»
 
جبران خلیل جبران:
سکوت دردناک است. اما در سکوت است که همه چیز شکل می گیرد و در زندگی ما لحظه هایی هست که تنها کار ما باید انتظار کشیدن باشد. درون هر چیز در اعمال هستی، نیرویی هست که چیزی را می بیند و می شنود که هنوز قادر به درکش نیستیم، هر آنچه امروز هستیم، از سکوت دیروز زاده شده است.
***
تاولر:
به راستی که شماری بسیار از مردم با یاوه گویی های خود نشان می دهند که میان تهی هستند اما اندکی از آنان نیز با سکوت خود نشان می دهند که الهی هستند.
***
چاناکیا:
بخشایش، نیروی ضعفا و زینت نیرومندان است.
***
سیسرو:
همه چیز از چیزهای خرد و ناچیز آغاز می گردد.

***

پائولو کوئیلو – اعترافات یک سالک :
مهم این است که بتوانی در درون خویش یک خلاء، یک فضای تهی ایجاد کنی. خودت را از قید هر آنچه که بیهوده است رها کنی. بیاموزی که چگونه با حداقل و با آنچه اساسی است سر کنی و همواره در راه باشی.


جبران خلیل جبران :
بارها گفته ام: «خداوند پشت هزار پرده نور قرار دارد». اینک می گویم:
«با گذر از یکی از پرده ها، جهان پایان می گیرد و خداوند نزدیکتر می شود»
***
نیچه :
ما در رویدادهای زندگی خود نقشی نداریم، اما در اینکه چگونه آنها را تعبیر کنیم، مؤثر هستیم.
***
امرسون :
وجود شما چنان صدای رسایی دارد که نمی توانم سخنانتان را بشنوم.
***
جیمز بالدوین :
یک فرد فقط می تواند آن جنبه هایی را در دیگران بپذیرد که در خود می پذیرد.
***
دبی فورد :
بیشتر اوقات برای پیش بینی آینده کسی، کافی است که به گذشته او نگاه کنیم.
گذشته ما را به این نتیجه می رساند که نمی توانیم از آینده انتظار چیزی بیش از گذشته داشته باشیم
***
یوستین گوردر:
عجیب است که ما انسان ها از هر جهت تا به این حد هوشمند هستیم. فضا و ساختمان اتم را کشف می کنیم اما از ماهیت خودمان اطلاعی نداریم یا درک درستی نداریم

*** پاسکال :
دو چیز ما را به شگفتی وا می دارد اول، آسمان بالای سرمان و دوم درون خودمان
***
اشو:
همه باورها خفه کننده اند و همه سرسپردگی ها به تو کمک می کنند تا زنده واقعی نباشی. آنها موجودیت تو را می میرانند.
دو دستی چسبیدن به هر چیزی، حال هرچه می خواهد باشد، نشانگر بی اعتمادی است.