رستم
که آواره و بدنشان رستم است که از روز شادیش بهره غم است
همه جای جنگست میدان اوی بیابان و کوهست بستان اوی
همه جنگ با شیر و نراژدهاست کجا اژدها از کفش نارهاست
می و جام و بویا گل و میگسار نکردست بخشش ورا کردگار
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت 14:21 توسط مهدوی
|