... باید رفت
باید رفت تا بعضی چیزها بماند
اگر نروی هر آنچه ماندنیست خواهد رفت
اگر بروی شاید با دل پر بروی و اگر بمانی با دست خالی خواهی ماند
گاهی باید رفت و بعضی چیزها را که بردنی است با خود برد , مثل یاد , مثل خاطره , مثل غرور
و آنچه ماندنی است را جا گذاشت , مثل یاد , مثل خاطره , مثل لبخند
رفتنت ماندنی می شود وقتی که باید بروی , بروی
و ماندنت رفتنی می شود وقتی که نباید بمانی , بمانی
شاید گاهی باید رفت و گذاشت چیزی بماند که نبودمان را گرانبها کند
نمی دانم ... شاید باید سر به زیر رفت ... شاید با اندوه
شاید باید با لبخندی بر لب رفت هر چند باری سنگین بر دل و دوش
رفتن همیشه بد نیست
هر چند شکسته
شاید باید آنگونه بروی که دیده شوی و حضورت مثل لمس بال یک پروانه حس شود
شاید باید آنگونه رفت که هیچ نگاهی نتواند انکار کند و هیچ دلی نتواند
فقط باید رفت , آنجا که باید رفت